۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

نادر شاه افشار (بخش آخر)

بخش آخر (از فتح هند تا قتل نادر)

نادر با بیست هزار نفر از سپاهیان خود وارد شهر دهلی شد و دستور داد که ماموران ویژه انتظامی مرتب در شهر در گردش باشند تا مبادا کسی از افراد سپاه به مردم آسیبی برساند و اگر کسی چنین کاری نمود فورا آن شخص را تنبیه کنند.
نادر روی هم رفته دو ماه در دهلی ماند در این مدت شهر دچار قحطی بود. نادر برای رفع قحطی مردم شهر دستور داد تا در انبارهای غله را بگشایند و به نرخ عادلانه بفروشند. صاحبان غله که از این مسئله ناراضی بودند بر علیه نادر قیام کردند و در شهر چنین شایع کردند که نادر مسموم شده . در اثر انتشار این خبر شورش عظیمی در شهر درگرفت . نادر شخصا مجبور شد به میدان چاندیچوک  که مرکز اشرار بود برود ولی از بالای ساختمانها بر روی او سنگ و چوب پرت کردند و تیری به طرفش پرتاب شد که به وی اصابت نکر و کسی را که در پهلوی او بود کشت. نادر دریافت که راهی جز سرکوب نمانده و بلافاصله دستور حمله داد. سرکوب 5 ساعت ادامه داشت که خود محمد شاه با جمعی از بزرگان هند برای پا درمیانی آمدند و نادرشاه هم شفاعت آنها را پذیرفت. چند روز بعد از این ماجرا نادر یکی از نوادگان اورنگ زیب از خواندان سلطنتی هند را به عقد شاهزاده نصرالله میرزا در آورد و جشن عروسی دو شاهزاده برپا گشت و محمد شاه در این جشن هدایای زیادی به نصرالله میرزا داد.

در روز سوم صفر 1152 به امر شاه ایران مجلسی از بزرگان سپاه و بزرگان هند در قصر سلطنتی تشکیل گردید و نادر تاج سلطنت را بر سر محمد شاه گذاشت و روز هشتم همان ماه با تشریفات رسمی سپاه را سان دید و هند را به جانب لاهور ترک کرد.

نادرپیش از حرکت قرار داد مرزی با هند امضا نمود که به واسطه آن رود سند از جنوب آن در دریای عمان تا شمال آن در کوه های سلیمان افغانستان مرزایران و هند باشد.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر